ایران- مسعود رجوی
خورشیدی که خستگی نمیشناسد منت گذاری نمیداند چیست،پاره پاره وجودش ازجنس فداست وقربانی،جاذبه ودافعه یی عظیم دارد.
مردی که شاید به جرات بتوان گفت لااقل در تاریخ معاصر ایران هیچ کس به اندازه او توسط دشمنانش لعن ونفرین نشده است با این وجود چنان جاذبه ای دارد که نسلی سر بدار پای آرمان او هزار هزاربه قربانگاه رفتند.
تاريخ هرگز از ياد نميبرد که از پرتو همين خورشيد بود که در تاريکي قرونوسطايي خميني در دهه 60، هزاران شمع بر افروخته - تنها و تنها به اين دليل که پرتوي از صداقت و فداي او را دريافته بودند- حلاج وار خود را به آتش زدند و با فداي بيکران خويش نگذاشتند امپراتوري ظلماني خميني پا بگيرد.
تاريخ ايران فراموش نخواهد کرد که در سال 67 که سي هزار اسير در انتقامي کور و ضدبشري به تيرک هاي اعدام سپرده شدند، همه دعوا بر سر يک کلمه بود، ”مجاهد“ و اين همان اوست مجاهد اول. ارتجاع و استعمار چه بيهوده تلاش کردند که در يک پيمان نامقدس از تابيدن مستقيم اين خورشيد بر ملت ايران جلوگيري کنند و چه توطئهها که نکردند و چه تهمتها که نزدند و چه دست و پاها که نبستند، اما همانطور که خود او 37سال قبل گفته بود: ”مگر ميتوان تا ابد خورشيد را از تابيدن باز داشت و مگر ميتوان نسيم را از وزيدن باز داشت؟“
از اين روست که ما باور داريم چندان دير نيست روزي که خورشيد ما در سرزمين ظلمتزده ايران طلوع کند و آنگاه همه خستگي اين راه نيم قرنه از تن آفتاب خسته تن ما زدوده شود. خداوندا ياريش کن.
در این لینک سخنرانیهای مسعود رجوی میباشد میتوانید مراجعه کنید
خورشیدی که خستگی نمیشناسد منت گذاری نمیداند چیست،پاره پاره وجودش ازجنس فداست وقربانی،جاذبه ودافعه یی عظیم دارد.
مردی که شاید به جرات بتوان گفت لااقل در تاریخ معاصر ایران هیچ کس به اندازه او توسط دشمنانش لعن ونفرین نشده است با این وجود چنان جاذبه ای دارد که نسلی سر بدار پای آرمان او هزار هزاربه قربانگاه رفتند.
تاريخ هرگز از ياد نميبرد که از پرتو همين خورشيد بود که در تاريکي قرونوسطايي خميني در دهه 60، هزاران شمع بر افروخته - تنها و تنها به اين دليل که پرتوي از صداقت و فداي او را دريافته بودند- حلاج وار خود را به آتش زدند و با فداي بيکران خويش نگذاشتند امپراتوري ظلماني خميني پا بگيرد.
تاريخ ايران فراموش نخواهد کرد که در سال 67 که سي هزار اسير در انتقامي کور و ضدبشري به تيرک هاي اعدام سپرده شدند، همه دعوا بر سر يک کلمه بود، ”مجاهد“ و اين همان اوست مجاهد اول. ارتجاع و استعمار چه بيهوده تلاش کردند که در يک پيمان نامقدس از تابيدن مستقيم اين خورشيد بر ملت ايران جلوگيري کنند و چه توطئهها که نکردند و چه تهمتها که نزدند و چه دست و پاها که نبستند، اما همانطور که خود او 37سال قبل گفته بود: ”مگر ميتوان تا ابد خورشيد را از تابيدن باز داشت و مگر ميتوان نسيم را از وزيدن باز داشت؟“
از اين روست که ما باور داريم چندان دير نيست روزي که خورشيد ما در سرزمين ظلمتزده ايران طلوع کند و آنگاه همه خستگي اين راه نيم قرنه از تن آفتاب خسته تن ما زدوده شود. خداوندا ياريش کن.
در این لینک سخنرانیهای مسعود رجوی میباشد میتوانید مراجعه کنید




